آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

212 - جشن شکوفه ها(31/06/1394)

1394/7/19 14:39
نویسنده : مامانی بابایی
1,073 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 31 شهریور جشن شگوفه ها یا همون جشن کلاس اولی ها بود.آترینا گلی ما هم بالاخره مدرسه رو شد. آترینا به اتفاق مامانی و باباییش روپوش و مقنعه اش رو پوشید تا همگی با هم راهی مدرسه بشن!

آترینا در حال تجربه کردن مقنعه!

همونطور که آترینا داشت مقنعه اش رو مرتب می کرد از توی جالباسی یک نرم کننده لب پیدا کرد که رنگ قرمز داشت و بدون اینکه متوجه بشه مقنعه اش رو رنگی کرد! یک ناحیه دایره وار قرمز! بابایی آترینا که تبحر زیادی تو از بین بردن لکه ها داره مقنعه رو برداشت به کنار سینک آشپزخونه برد تا به کمک آب و اسکاچ لکه رو از بین ببره که خوشبختانه موفق شد و هیچ اثری از لکه قرمز باقی نموند. اما!!!!

اتو آوردیم که مقنعه رو اتو کنیم که دیدیم کلا نصف مقنعه زرد شده! مثل اینکه کنار سینک از شب قبل زردچوبه یا زعفرون ریخته بود مقنعه در حال لکه گیری رو حسابی کثیف کرده بود! خلاصه آترینا با مقنعه زرد به سوی جشن راهی شد بچم!!!خطا

بچه ها رو توی صفوف مختلف قرار دادن و برنامه هایی رو برای بچه ها و والدین اجرا کردن به همراه سخنرانی و معرفی مدیریت و ناظم و مشاور مدرسه و ...!

گروهی از بچه های بزرگتر با لباس محلی به اجرای سرود با موسیقی زنده پرداختند و مثل پارسال پرنده ای رو به آسمون پروازدادند!

 اسم آترینا تو اولین کلاسی بود که اسامی رو خوندن و اسم معلمشون هم خانوم ابراهیمی بود!

بعد از مدتی از مادر پدرها رو هم به کلاس بچه ها راهنمایی کردن برای دیدن کلاس ها و جلسه کوتاهی با معلم ها برای پاره ای از توضیحات!

با معلم فارسیش خانوم ابراهیمی و معلم زبانشون میس پوپک (خانوم خیامی) آشنا شدیم. کتاب و دفترها و لوازم تحریر رو تحویل گرفتیم بردیم خونه تا برای فردا جلد کنیم! رسما آترینا خانوم ما کلاس اولی شد!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)