آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

232- باغ ایرانی(12/01/1395)

روز پنج شنبه دوازدهم فروردین ماه ما به اتفاق عمو بهرام و عمو حسین به باغ ایرانی رفتیم برای تماشای لاله ها! آترینا ، پارمیس و باران کلی بازی کردن.مامان باباها هم کلی عکس گرفتن . ناهار رو هم در رستوران سان لیو برگزار کردیم. ...
31 فروردين 1395

217 - پارک ملت (01/08/1394)

روز جمعه اول آبان مصادف با تاسوعا ما طبق سال های گذشته با پارمیس , خاله نیکا و عمو بهرام به پارک ملت رفتیم!   هوا فوق العاده عالی بود! عمو بهرام اینا از یک رستوران که غذای نذری می داد 4 تا غذای نذری گرفته بودند!فقط مشکلمون این بود که قاشق چنگال نداشتیم.به رستوران وسط دریاچه رفتیم نوشابه و سیب زمینی سرخ کردهو سالاد گرفتیم و به این بهانه کلی قاشق و چنگال برداشتیم! در هوایی دل انگیز در کنار دریاچه ناهار نذری که چلو کباب بود رو خوردیم!   بعد از پارک به منزل عمو بهرام اینا رفتیم!بابایی به اتفاق عمو بهرام با بابا حاجی و عمو غلامرضا به مراسم سخنرانی دکتر مهدوی در مجتمع فرهنگی قیطریه رفتند و دیر وقت بر...
15 آذر 1394

183- بازدید از پل طبیعت(12/11/1393)

روز جمعه 12 دی به اتفاق عمو سید و عمو حسین دوستای با بایی آترینا تصمیم گرفتیم به پارک آب و آتش و پل طبیعت بریم! مدت ها بود که به دنبال یک هوای خوب و تمیز بودیم که از پل طبیعت بازدید کنیم که بالاخره 12 دی این فرصت دست داد. آترینا گلی حسابی با بچه ها بازی کرد. عمو حسین و خاله فرشته به اتفاق دوستانشون لیلا و ایمان به ما ملحق شدن!یه نی نی ناز هم همراهشون بود تو کالسکه! ناهار رو هم می خواستیم فود کورت راه چوبی بخوریم که خیلی شلوغ بود و با تعداد زیادمون خیلی معطل می شدیم! رفتیم رستوران سیاوش که قبلا هم یه شب با همین دوستان رفته بودیم! ...
19 بهمن 1393

176 -یک روز قشنگ پاییزی در پارک ملت(13/08/1393)

روز سه شنبه مصادف با عاشورا با عمو بهرام اینا قرار گذاشتیم بریم پارک ملت! به محض رسیدن ما بارون زیبایی هم شروع به باریدن کرد که فوق العاده دل انگیز بود! با وجود بارش نسبتا شدید بارون کل پارک رو گشتیم ! البته با چتر! بارون قشنگی بود و پارک هم بسیار خلوت بود. همه تو صف نذری بودن. عمو بهرام مثل همیشه خندان! کنار این گلای زیبا هممون عکس گرفتیم! خاله نیکا تو کوله پشتی فلاسک چایی آورده بود زیر بارون چایی خوردیم ! چترا رو هم ببینید اون بالا! این اسکیت هم مال بچگی خاله نیکا بوده که پارمیس ازش استفاده می کنه و بچه ها اون روز کلی بازی کرد...
10 بهمن 1393

158 - آترینا در باغ ایرانی (09/03/1393)

روز جمعه 9 خرداد که خاله نسترن هم از رشت اومده بود رفتیم دنبالشون که بریم باغ ایرانی تو خیابون شیخ بهایی . یکی دو هفته پیش یه عکس قشنگ از باغ ایرانی تو روز نامه گذاشته بودن که پر از لاله های زیبا بود. هر چند که فصل لاله ها گذشته بود ولی باز هم باغ زیبایی های خودشو داشت خصوصا اینکه هوا فوق العاده عالی بود. آترینا گلی خیلی بازی کرد کلی تاب و سرسره سوار شد و خیلی بهش خوش گذشت. این قسمتش مربوط به خارج باغ بود مشرف به اتوبان چمران که ما تا حالا نرفته بودیم و جالب بود . آترینا گلی به همراه بابا جون کل پله ها رو تا اتوبان رفت پایین تا ببینن کجای اتوبان چمران در میان! نرسیده به پل مدیریت میشه تقریبا!...
18 خرداد 1393

108 - آترینا در پارک آب و آتش (14/06/1392)

پنجشنبه بعد از ظهر دایی نیما و بابا جون اومدن پیش آترینا گلی و به اتفاق همگی رفتیم پارک آب و آتش . به سختی جای پارک پیدا کردیم .   نکته جالب این بود که آترینا با دیدن بچه ها در حال آب بازی گفت : اه اه چه کار بدی می کنن این بچه ها! لباساشونو خیس می کنن ! هوا سرده سرما می خورن!  یعنی یه همچین بچه مثبتیه این آترینا گلی!   آترینا گلی و بابا جون آترینا و پشمک آترینا و پاپ کورن! ...
24 شهريور 1392

99 - آترینا در باغ ایرانی(3./04/1392)

دوشنبه 3 تیر مصادف بود با نیمه شعبان و تعطیل بود. با دایی مهرداد اینا تصمیم گرفتیم بریم باغ ایرانی تو شیخ بهایی و ده ونک . آترینا ، نگار و مهیار ساعت 11 صبح با دایی مهرداد اینا میدون هروی قرار داشتیم و سپس راه افتادیم به سمت باغ ایرانی  از دستاوردهای جدید آقای قالیباف . باغ باصفایی بود در ده ونک . این کیف آترینا که تو گردنشه معروفه به کیف پف فیل . پف فیل میریزه توش گردش میره با خودش می بره! آترینا ، نگار و مهیار نگار خوشگله این عمارت ، عمارت کوشک یود. آترینا گلی به این کیفش میگه کیف پف فیل! که اتفاقا اون روز هم توش پف فیل ریخته بود. می خواست با شیر بخوره! ...
22 تير 1392

94 - باغ پرندگان (15/03/1392)

به همت دکتر قالیباف باغ پرنده ها تو پارک جنگلی لویزان افتتاح شد و سه شنبه 15 خرداد آترینا گلی به همراه مامانی ، بابایی و خاله نسترن برای بازدید رفتند.   بعد از پارک ماشین تو پارکینگ ، باید سوار ون می شدیم و تا دم در پارک می رفتیم . بازدید کل باغ حدود 2 ساعت طول می کشید. بلیط هم نفری 4 تومن بود. جدیدا دختر گلم موقع عکس گرفتن به جای فرار کردن فیگور می گیره! آترینا گلی از شتر مرغا خیلی خوشش اومده بود. تازه در حضور ما جیش هم کردن . بی تربیتا ! ...
17 خرداد 1392

93 - آترینا در پارک پرواز (14/03/1392)

روز سه شنبه 14 خرداد تعطیل بود . اول صبح راه افتادیم به سمت درکه . غلغله بود و اصلا جا پارک نبود دیگه داشتیم منصرف می شدیم و می خواستیم برگردیم که تو خ احمد پور به یه آقایی برخوردیم که جا پارک می فروخت . 5 تومن دادیم و پارک کردیم . آترینا گلی رو با کالسکش که دوباره عزیز شده بردیم کوهنوردی !  هوا دیگه داشت خیلی گرم می شد که برگشتیم . بابایی ما رو برد یه پارکی بالای سعادت آباد به نام پارک پرواز . هوا خیلی گرم بود و ما هم سر ظهر رسیدیم . آترینا گلی یه خورده بازی کرد و برگشتیم خونه . این لباس رو آترینا گلی خودش از پشت ویترین یه مغازه  تو تیراژه انتخاب کرد.کلاش گربه ایه! ...
17 خرداد 1392