112 - سالگرد ازدواج مامانی و بابایی آترینا(02/07/1392)
روز سه شنبه دوم مهر ماه سالگرد ازدواج مامانی و بابایی آترینا بود که به همین مناسبت آترینا گلی با مامانی و باباییش رفتن به رستوران دیم.
آترینا گلی در همون بدو ورود خوابید. به سختی چشماشو باز کرد و 2 قاشق سوپ خورد و بلافاصله به خواب رفت.
آترینا به خواب رفته در بغل بابایی!
دیروز اول مهر بود و آترینا گلی تو مهد کودک کلاس جدیدی رو شروع کرد از دوره کودکستان به پیش دبستانی ١ منتقل شد . کلاسشون هم که تا حالا طبقه دوم تشکیل می شد به طبقه اول انتقال پیدا کرد.
مکالمه ای بین آترینا و مامانی:
مامانی : آترینا گلی تو هم رفتی کلاس بالاتر تو مهد کودک ها!!!!
آترینا گلی : نه من رفتم کلاس پایین تر
مامانی : چطور؟؟؟؟
آترینا گلی : خوب کلاسمون اومده طبقه پایین دیگه!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی