39-روز پدر(15/3/1391)
روز پدر
روز پنج شنبه 11 خرداد رفتیم مرکز خرید الماس ابرانبان برای پدر های مهربون کادو بخریم.
آترینا گلی هم حسابی داشت شیطونی می کرد.
برای بابایی دو تا شلوار از ایکات خریدیم. برای بابا جون هم یک پیرهن و یک شلوار از همون ایکات. برای باباحاجی دو تا کمربند که البته چون عمو غلامرضا هم همین کادو رو خریده بود بابایی یک ادوکلن برای بابا حاجی خرید.
آترینا در فروشگاه چرم مشهد
شلوار باباجون سایزش نبود و مجبور شدیم تعویض انجام بدیم به همین خاطر دوشنبه بعد از ظهر 15 خرداد همه با هم رفتیم مرکز خرید الماس ایرانیان.
آترینا و بابایی در ایکات
آترینا اونجا یک دوست ناز هم پیدا کرده بود به نام شادان
آترینا همش ازش می پرسید که چند سالشه اونم با دستاش داره نشون میده که 8 سالشه.
در ضمن این لباس هم مال مامان آترینا بوده که به آترینا ارث رسیده
شهر کتاب
روز جمعه 19 خرداد رفتیم شهر کتاب الماس ایرانیان که تازه افتتاح شده تعدادی کتاب و پازل برای آترینا خریدیم.
یک مغازه اسباب بازی فروشی هم به نام kidzy toys باز شده که خیلی جالبه.