آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

92 - مهمونی خونه خاله مهرناز (08/03/1392)

1392/3/9 8:52
نویسنده : مامانی بابایی
1,962 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه شب برای شام دعوت شده بودیم خونه خاله مهرناز و عمو حمید . آترینا گلی از وقتی که از مهد کودک به خونه برگشته بود دل تو دلش نبود که کی شب میشه بره با باران گلی بازی کنه ! آخه آترینا گلی باران خوشگله رو خیلی دوست داره!

آترینا و باران

ساعت 9:30 بود که رسیدیم خونه باران و از همون موقع تا ساعت 1 شب که برگشتیم خونه آترینا گلی با بچه ها گرم بازی بودن.

آترینا

اون شب به آترینا گلی خیلی خوش گذشت.

سروش

اینم سروش پسر عمه آترینا!

آترینا و ...

خاله مهرناز اون شب مثل همیشه سنگ تموم گذاشته بود و کلی غذاها و دسرهای خوشمزه برای شام درست کرده بود.

آش گوجه سبز ، خوراک زبان ، جوجه کباب ، چیز کیک و ژله.

چیز کیک

چیز کیک

ژله

اردور

آش گوجه سبز

اینم آش گوجه سبز!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)