آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

42-سفر به اراک(28/05/1391)

سفر به اراک مامانی جدیدا تو یه سایتی عضو شده به نام تخفیفان . www.takhfifan.com تبلیغ یک تور به اراک رو برای مامانی ایمیل کرده بود برای عید فطر . چون آترینا گلی سختش بود با تور سفر کنه تصمیم گرفتیم خودمون با ماشین برنامه همون تور رو اجرا کنیم . شنبه 28 مرداد به اتفاق عمو حمید ، خاله مهرناز ، باران ، عمو غلامرضا و سینا راه افتادیم به سمت اراک . عمو غلامرضا و سینا با ماشین ما اومدن . عمو حمید اینا یه خورده دیرتر راه افتادند. هتلی که رزرو کرده بودیم هتل امیرکبیر بود که انصافا هتل خوبی بود.   نمایی از هتل امیرکبیر   تو توضیح هتل امیرکبیر نوشته که معماری هتل به شکل عرشه کشتیه. ...
10 دی 1391

43- پنج روز تعطیلی به مناسبت اجلاس جنبش سران عدم تعهد(7/6/1391)

به مناسبت اجلاس سران عدم تعهد تهران پنج روز از 7 تا 11 شهریور تعظیل شد. می خواستیم برنامه سفر بریزیم که نشد دیر اقدام کردیم و هتل ها همه رزرو شده بود. البته به آترینا گلی بد نگذشت . حسابی با مامانی و بابایی بازی کرد و با پارک و دنیای بازی و ... مشغول بود.                اولین کافی شاپ رفتن آترینا روز سه شنبه بعد از ظهر آترینا گلی رو بردیم کافی شاپ کافه هفت تو خیابون خردمند جنوبی . البته آترینا در بدو ورود خواب بود . یه مدت گذشت تا بیدار شد.     یک نمایشگاه نقاشی هم به نفع زلزله زدگان آذربایجان درحال برگزاری بود که بابایی یکی از عکساشو ...
10 دی 1391

58- مراسم سالگرد مامان شهناز(24/9/1391)

      روز جمعه 24 آذر مراسم اولین سالگرد مامان شهناز بود.            مراسم سالگرد مامان شهناز شروع مراسم ساعت 10:30 در بهشت زهرا بود . آترینا هم تو مراسم شرکت داشت و با باران بازی می کرد. آترینا همیشه وظیفه پرپر کردن گلا رو بر عهده داره! ناهار رو هم تو رستوران مروارید (بلوار مرزداران) دادیم . نمایی از داخل رستوران مروارید آترینا از رستوران رفت خونه باران گلی و تا شب که مامانی و بابایی برن دنبالش اونجا موند و بازی کرد.اون شب اولین برف زمستانی هم بارید که باعث شد مامانی و بابایی 3 4 ساعت توی ترافیک بمونند. ...
10 دی 1391

54-بازدید از عمارت شازده هروی

بالاخره بعد از مدتها موفق شدیم عمارت هروی یا همون نگار خانه برگ رو که روبروی خونه مامان ایرانه بازدید کنیم . نمایشگاه مجسمه سازی بود و ما هم رفتیم باز دید.     بعد از ظهر یه روز قشنگ پاییزی در عمارت شازده هروی       تو این عکس خونه مامان ایران هم نمایانه که البته خونه نبودند.           آترینا از این مجسمه ها خیلی خوشش اومده بود           بابایی و آترینا   ...
4 دی 1391

55-آترینا در یک روز بارونی (23/8/1391)

امروز ٢٣ آبان بارش بارون پاییزی آغاز شده . آترینا هم از بارون بی نصیب نموند.     آترینا گلی تو حیاط خونه مامان ایران   این چتر کادوی باران سلمانزاده بوده به آترینا . این لبخند آترینا هم از اون لبخندای مخصوص عکسه   ...
4 دی 1391