آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

42-سفر به اراک(28/05/1391)

1391/10/10 23:25
نویسنده : مامانی بابایی
1,804 بازدید
اشتراک گذاری

سفر به اراک

مامانی جدیدا تو یه سایتی عضو شده به نام تخفیفان .

www.takhfifan.com

تبلیغ یک تور به اراک رو برای مامانی ایمیل کرده بود برای عید فطر . چون آترینا گلی سختش بود با تور سفر کنه تصمیم گرفتیم خودمون با ماشین برنامه همون تور رو اجرا کنیم .

شنبه 28 مرداد به اتفاق عمو حمید ، خاله مهرناز ، باران ، عمو غلامرضا و سینا راه افتادیم به سمت اراک . عمو غلامرضا و سینا با ماشین ما اومدن . عمو حمید اینا یه خورده دیرتر راه افتادند.

هتلی که رزرو کرده بودیم هتل امیرکبیر بود که انصافا هتل خوبی بود.

 

نمایی از هتل امیرکبیر

 هتل امیرکبیر

تو توضیح هتل امیرکبیر نوشته که معماری هتل به شکل عرشه کشتیه.

هتل امیرکبیر اراک

آترینا 

اینم یه نمای دیگه از هتل در شب

هتل امیرکبیر 

حول و حوش ساعت 3 رسیدیم اراک . یه خورده گشتیم تا هتل رو پیدا کردیم .

 آترینا 

آترینا در لابی هتل

 آترینا و سینا 

اینجا بابایی داشت اتاقا رو تحویل می گرفت.

 سینا

چون ناهار فقط تا ساعت 4 سرو می شد سریع رفتیم رستوران هتل به نام رستوران پردیسان.

 آترینا

آترینا در انتظار ناهار

 آترینا 

 آترینا

 آترینا در حال خوردن سوپ

 آترینا 

 

آترینا  

اینجا آترینا منتظر عمو غلامرضا و سیناست که بریم بیرون.

 

نمایی از داخل اتاق

هتل امیرکبیر

باران و آترینا

 چشم انداز هتل 

بعد از ظهر روز اول سفر ، رفتیم بازار اراک , سرای مهر ، سرای کاشانی , موزه سلطان آباد . حمام چهار فصل هم می خواستیم بریم که تعطیل بود.

 

سرای کاشانی(بازارفرش)

 سرای کاشانی 

 

نمایی از بازار سنتی اراک

بازار اراک

  

 موزه

سردر موزه سلطان آباد

صنایع دستی

بازار صنایع دستی

باران و آترینا

آترینا و باران

آترینا و باران 

عکسا رو دارم یه خورده پس و پیش میذارم . عکسای زیر قبل از رفتن به بازاره.

 آترینا و باران

باران و آترینا شدیدا علاقمند به این مجسمه ها بودن که اینام شدیدا شکستنی بود ولی نهایتا جون سالم به در بردند.

 آترینا و باران

اینم سینا با فیگور پیانو

 سینا

معلومه سینا هم از این مجسمه ها بدش نیومده بوده.

 سینا 

 

و باز هم نمایی از هتل

  هتل امیرکبیر

لابی هتل

روز دوم سفر

بعد از خوردن صبحانه تصمیم گرفتیم بریم غار چال نخجیر که هشت کیلومتری دلبجان به سمت نراق بود.

 

اینم باران سر میز صبحانه

 باران 

به ما گفتن از اراک حدود 105 کیلومتره که فکر کنم از مسیری که ما رفتیم بیشتر بود.

 آترینا آماده رفتن به غار

آترینا

آترینا و مامانی

 متاسفانه از غار و اطرافش هیچ عکسی نگرفتیم . چون آوردن هرگونه کیف , دوربین , خوراکی , کوله پشتی و ... به غار ممنوع بود . همه چی رو مجبور شدیم بذاریم تو ماشین.

 

ولی عکسهای زیر رو از تو اینترنت پیدا کردم .

 

غار چال نخجیر

 غار چال‌ نخجیر در جاده دلیجان به نراق، در حدود هفت کیلومتری شهر نراق قرار دارد.

 غار چال نخجیر

 

این غاراز توابع استان مرکزی، مجموعه ای زیبا، کم نظیر و متعلق به دوره سوم زمین شناسی است.

 غار چال نخجیر

 

یکی از پدیده ‌های انگشت شمار جهان به‌ شمار می ‌آید که در سال 1368 توسط گروهی از کوهنوردان شناسایی شده ‌است و ۴ سال کف سازی و نورپردازی آن به طول کشیده است. بنا به اظهارات راهنمای میراث فرهنگی، این غار دومین غار زیبا و زنده جهان محسوب می شود که البته هنوز همه قسمتهای آن به بازدید عمومی گذاشته نشده است.

 غار

 

12کیلومتر از آن تاکنون کشف شده و هنوز انتهای آن مشخص نیست. فقط ۱۲۰۰ متر آن برای بازدید عموم آماده شده است.

 

ارتفاع سقف داخل غار حداکثر ۴۰ متر است. دمای داخل بین ۹-۱۴ درجه در تمام طول سال. غار زنده و در حال رشد است. رشد سنگ های آهکی هر ۱۰۰ سال ۲.۵ سانتیمتر است!

 غار

 

این غار از ۲۷ اسفند ۱۳۸۸ برای بازدید عموم آماده شده است و برای ورود به آن باید بلیت تهیه شود. در زمان نگارش این گزارش به ازای هر نفر 5000تومان ورودیه دریافت می شده است.

آترینا و باران در زمان غارنوردی بغل بابا ها بودن و البته کمی هم خسته شدند خصوصا اینکه خوردن و آشامیدن هم در غار ممنوع بود.

بعد از غارنوردی راه افتادیم به سمت محلات که فقط 25 کیلومتر فاصله بود.

 

یه جایی داشت به اسم سرچشمه که مشابه درکه , دربند و البته خیلی شلوغ بود . بچه ها اونجا ناهار خوردن .

 آترینا ، باران و سینا

 

 آترینا و باران

 

 آترینا

بعد هم راه افتادیم به سمت اراک و رفتیم هتل استراحت .

 

شب رفتیم رستوران سنتی کوهستان با موسیقی  زنده که خیلی خوش گذشت.

 

نمایی از رستوران سنتی کوهستان

 رستوران سنتی کوهستان 

 

 آترینا و باران

آترینا و باران بعد از خوردن شام خوابیدند.

 آترینا

 

باران 

روز سوم سفر

روز دوشنبه 30 مرداد آخرین روز سفر بود که صبحش بعد از خوردن صبحانه برای بار دوم راه افتادیم به سمت حمام چهارفصل بی خبر از اینکه دوشنبه ها موزه ها تعطیل هستند بنابراین موفق به بازدید از موزه و حمام نشدیم.

 

اینم یه سری از توضیحات که از اینترنت گرفتم:

 

حمام چهارفصل اراک

 حمام چهارفصل واقع در خیابان شهید بهشتی در نزدیکی سه راه ارامنه در شهرستان اراک قرار دارد. حمام مربوط به دوران قاجاریه است که بینانگذار آن شخصی به نام حاج محمد ابراهیم خوانساری بوده است.

حمام چهارفصل

 اين مكان ديدني از سال ۱۳۷۳به محل نگهداري اشيا و اسنادقديمي تبديل شده و هم اكنون متجاوز از هزار قطعه اشياي كهن شامل سلاح ، سكه ظروف سفالي ابزار زندگي و شكار و سنگواره از هزاره دوم و سوم پيش از ميلاد و دوران بعداز اسلام در اين گنجينه نگهداري مي‌شود.

 در سربينه زنانه اين حمام نيز با نصب هشت پيكره زنانه، مراسم حنابندان عروس كه از رسم‌هاي رايج دوران قاجاريه در اراك بوده به نمايش گذاشته شده است.

 قبل از ترک هتل کلی تو محوطه عکس گرفتیم.

آترینا و باران

 آترینا و باران

آترینا و باران

آترینا و باران

آترینا و باران

آترینا و باران

آترینا و باران

آترینا و باران

 

تو راه برگشت سینا و باران هم تو ماشین ما بودن که به آترینا گلی خیلی خوش گذشت .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)