آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

19-آترینا در موزه حیات وحش

بازدید آترینا از موزه حیات وحش دارآباد   موزه حیات وحش دار آباد آترینا و بابایی   آترینا در پارک ملت این کلاه و شال آترینا هنر خاله مهرنازه که با پالتوی رضا خانیش خیلی ست شده.کلی اون روز مورد توجه قرار گرفت وحتی مدل عکس یک عکاس حرفه ای هم شد.   ...
4 بهمن 1391

26-رستوران تماشا

رستوران تماشا اینجا رستوران تماشا بالای میلاد نوره و همون روزیه که رفتیم کرج برای فک پلاک ماشین قبلی مامانی. آترینا در رستوران تماشا   مامانی آترینا   اون روز بود که برمک رو هم از همون میلاد نور خریدیم.       دخترک اسکوتر سوار کادوی عمه سمیه به آتریناست که البته ربطی به این موضوع نداره . به قول اقا خرگوشه هویجوری گذاشتم. پارک ملت در پاییز چه پاییز غم انگیزیه این پاییز 90!       باز هم خوابالوی چپ دست ما ...
4 بهمن 1391

28-سرزمین عجایب

بهمن 1390     آترینا در سرزمین عجایب  آترینا در سرزمین عجایب اون روز باباجون ، خاله پری و خاله نسترن هم همراه ما بودند.ناهار هم بوف همونجا خوردیم .خواستیم روحیه باباجون عوض شه.     خانوم ببری     آترینا در استخر توپ   تیراژه     این پالتو , کلاه و شال گردن هدیه خاله مهرنازه که کلاه و شال رو خودش بافته.دست خاله مهرناز درد نکنه!     پشت ویترین رو ببینید! اینا همه دوستای برمک هستند.   اینجا هم یه فروشگاه بازیهای فکری تو تیراژست که اسمش یادم نیست همیشه خریدای خوبی از اونجا داشتیم.   اون...
3 بهمن 1391

21-سفر به شیرگاه

شیرگاه همون جایی بود که کارگاه عمو حسین اونجا بود و ما به اتفاق پارمیس اینا یه سفر کوتاه به اونجا داشتیم . فکر کنم پاییز 89 بود.     اینجا آترینا برای اولین بار قایق سوار شد که البته کار واقعا خطرناکی بود شیرگاه       رستوران اکبر جوجه قائمشهر   بهمن 89 عمو ساویز به خاطر بیماری آقای آزادی از امریکا اومده بود و همه دور هم منزل عمو بهرام جمع شده بودیم. مصادف بود با تولد مامانی که با یه کیک همونجا تولد مامانی برگزار شد.خاله نیکا ته چین خوشمزه مرغ و بادمجون درست کرده بود که خیلی خوشمزه بود. شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت.     منزل عمو بهرام &nb...
3 بهمن 1391

31-آترینا در آبعلی

آبعلی (نوروز 91) یه روز صبح در یک هوای عالی مامانی ،بابایی و آترینا گلی تصمیمی گرفتن برن آبعلی برف ببینند.   آبعلی (نوروز91)   آترینا وبابایی   آترینا اون روز انقدر از این تیوب سوارهای محترم ترسیده بود که همش می گفت بریم.   ناهار رو هم تو یه رستوران خیلی خوب خوردیم که اسمش یادم نیست .     ...
3 بهمن 1391

33-شهرک سینمایی

آترینا در شهرک سینمایی یه روز صبح بهاری ما به اتفاق خاله نیکا و خاله فرشته اینا رفتیم شهرک سینمایی.   ناهار رو هم تو رستوران گراند هتل خوردیم با موزیک زنده. شهرک سینمایی     بچه ها سوار درشکه   آترینا در رستوران گراند هتل       بابایی آترینا   عمو حسین !!! چه خبره اون تو ؟؟؟؟؟             آترینا در اورشلیم     آترینا در کوفه کیف Angry Bird  هدیه و عیدی باران سلمانزاده بود به آترینا که شده کیف CD های آترینا و آتر...
3 بهمن 1391

34-عکس های هنری

عکسهای هنری بابایی این عکسا هنر بابایی آتریناست .       عکسهای هنری ٦ اردیبهشت 91   اینجا پارک قیطریست . آترینا سر به سر این پیشیه گذاشت البته کلی با هم بازی کردن ولی آخر کار پیشیه خسته شد یه کوچولو به آترینا حمله کرد .           برای ناهار هم رفتیم رستوران اسفندیار رستوران اسفندیار   یک روز بهاری منزل مامان ایران بعد از مهدکودک              این عکسا رو هم یک صبح جمعه در بهشت زهرا گرفتیم ...
3 بهمن 1391

50-صبح جمعه در پارک ملت (14/7/1391)

صبح جمعه ۱۴ مهر آترینا گلی با مامانی و بابایی رفتن پارک ملت پیاده روی   صبح جمعه در پارک ملت اصرار آترینا بود که با سطل آشغال عکس بگیره.     اون روز فاطمه و علیرضا رو هم با مامانشون تو پارک دیدیم.   بعد ازظهر همون روز هم با عمو بهرام و عمو سید و .... رفتیم منزل باران.   ...
3 بهمن 1391

51-آترینا در پارک جمشیدیه (28/7/1391)

جمعه صبح 28 مهر  آترینا گلی با بابایی و مامانیش رفتن پارک جمشیدیه .  آترینا گلی یه کوچولو سرما هم خورده بود   نمایی از پارک جمشیدیه آترینا گلی در پارک جمشیدیه   بابایی ماشینو دور پارک کرده بود . آترینا گلی سوار کالسکش شد تا بتونه سربالایی خیابونو بره.   ...
3 بهمن 1391