آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

39-روز پدر(15/3/1391)

روز پدر روز پنج شنبه 11 خرداد رفتیم مرکز خرید الماس ابرانبان برای پدر های مهربون کادو بخریم.   آترینا گلی هم حسابی داشت شیطونی می کرد.   برای بابایی دو تا شلوار از ایکات خریدیم. برای بابا جون هم یک پیرهن و یک شلوار از همون ایکات. برای باباحاجی دو تا کمربند که البته چون عمو غلامرضا هم همین کادو رو خریده بود بابایی یک ادوکلن برای بابا حاجی خرید. آترینا در فروشگاه چرم مشهد شلوار باباجون سایزش نبود و مجبور شدیم تعویض انجام بدیم به همین خاطر دوشنبه بعد از ظهر 15 خرداد همه با هم رفتیم مرکز خرید الماس ایرانیان.   آترینا و بابایی در ایکات   آترینا اونجا یک دوست ناز هم...
12 دی 1391

45-رستوران اورینتال باربیکیو (22/6/1391)

  ٢٢  شهریور (چهارشنبه) مصادف شده بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق و تعطیل بود . متاسفانه روز گذشته آقای وفایی همسایه پایینی بابا جون اینا فوت کردن و مامانی و بابایی مجبور شدن چهارشنبه برن شاه عبدالعظیم برای مراسم تشییع جنازه و تدفین .آترینا پیش مامان ایران موند تا ظهر که مامانی بابایی بیان دنبالش. ازقبل رزرو کرده بودیم که شبش بریم رستوران اورینتال باربیکیو تو هتل استقلال .     رستوران اورینتال باربیکیو رستوران متفاوت و جالبی بود.اول سس غذاتو از منو انتخاب می کردی . بعد از اون از یک بوفه شامل انواع سبزیجات و انواع گوشت گوساله مرغ ماهی میگو کوسه و .... و انواع ادویه جات ظرفتو پر می کردی و می ...
10 دی 1391

57-تاسوعا و عاشورا در شمال(4/9/1391)

                                            تاسوعا و عاشورا امسال مصادف شده بود با شنبه و یکشنبه ٤ و ٥ آذر که زمان مناسبی بود برای سفر و آترینا برای دومین بار در عمرش این تعطیلات رو رفت شمال . باباجون و دایی نیما رو هم با خودش برد. هوا حسابی بارونی بود آترینا و بابایی     ...
10 دی 1391

42-سفر به اراک(28/05/1391)

سفر به اراک مامانی جدیدا تو یه سایتی عضو شده به نام تخفیفان . www.takhfifan.com تبلیغ یک تور به اراک رو برای مامانی ایمیل کرده بود برای عید فطر . چون آترینا گلی سختش بود با تور سفر کنه تصمیم گرفتیم خودمون با ماشین برنامه همون تور رو اجرا کنیم . شنبه 28 مرداد به اتفاق عمو حمید ، خاله مهرناز ، باران ، عمو غلامرضا و سینا راه افتادیم به سمت اراک . عمو غلامرضا و سینا با ماشین ما اومدن . عمو حمید اینا یه خورده دیرتر راه افتادند. هتلی که رزرو کرده بودیم هتل امیرکبیر بود که انصافا هتل خوبی بود.   نمایی از هتل امیرکبیر   تو توضیح هتل امیرکبیر نوشته که معماری هتل به شکل عرشه کشتیه. ...
10 دی 1391

43- پنج روز تعطیلی به مناسبت اجلاس جنبش سران عدم تعهد(7/6/1391)

به مناسبت اجلاس سران عدم تعهد تهران پنج روز از 7 تا 11 شهریور تعظیل شد. می خواستیم برنامه سفر بریزیم که نشد دیر اقدام کردیم و هتل ها همه رزرو شده بود. البته به آترینا گلی بد نگذشت . حسابی با مامانی و بابایی بازی کرد و با پارک و دنیای بازی و ... مشغول بود.                اولین کافی شاپ رفتن آترینا روز سه شنبه بعد از ظهر آترینا گلی رو بردیم کافی شاپ کافه هفت تو خیابون خردمند جنوبی . البته آترینا در بدو ورود خواب بود . یه مدت گذشت تا بیدار شد.     یک نمایشگاه نقاشی هم به نفع زلزله زدگان آذربایجان درحال برگزاری بود که بابایی یکی از عکساشو ...
10 دی 1391

58- مراسم سالگرد مامان شهناز(24/9/1391)

      روز جمعه 24 آذر مراسم اولین سالگرد مامان شهناز بود.            مراسم سالگرد مامان شهناز شروع مراسم ساعت 10:30 در بهشت زهرا بود . آترینا هم تو مراسم شرکت داشت و با باران بازی می کرد. آترینا همیشه وظیفه پرپر کردن گلا رو بر عهده داره! ناهار رو هم تو رستوران مروارید (بلوار مرزداران) دادیم . نمایی از داخل رستوران مروارید آترینا از رستوران رفت خونه باران گلی و تا شب که مامانی و بابایی برن دنبالش اونجا موند و بازی کرد.اون شب اولین برف زمستانی هم بارید که باعث شد مامانی و بابایی 3 4 ساعت توی ترافیک بمونند. ...
10 دی 1391

54-بازدید از عمارت شازده هروی

بالاخره بعد از مدتها موفق شدیم عمارت هروی یا همون نگار خانه برگ رو که روبروی خونه مامان ایرانه بازدید کنیم . نمایشگاه مجسمه سازی بود و ما هم رفتیم باز دید.     بعد از ظهر یه روز قشنگ پاییزی در عمارت شازده هروی       تو این عکس خونه مامان ایران هم نمایانه که البته خونه نبودند.           آترینا از این مجسمه ها خیلی خوشش اومده بود           بابایی و آترینا   ...
4 دی 1391

55-آترینا در یک روز بارونی (23/8/1391)

امروز ٢٣ آبان بارش بارون پاییزی آغاز شده . آترینا هم از بارون بی نصیب نموند.     آترینا گلی تو حیاط خونه مامان ایران   این چتر کادوی باران سلمانزاده بوده به آترینا . این لبخند آترینا هم از اون لبخندای مخصوص عکسه   ...
4 دی 1391