آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

35-روز مادر (22/02/1391)

روز مادر امروز شنبه ٢٢ اردیبهشت روز مادره . کادوی آترینا گلی به مامان یه عطر خیلی خوشبو ئه (عطر ون کلیف).   امروز آترینا گلی به خاطر سرما خوردگی مهد کودک نرفت . البته حال مامانی هم زیاد خوب نبود و موند خونه پیش آترینا گلی .   امروز آترینا به پیشنهاد خودش صبح تا ظهر پمپرز نپوشید و خیلی هم موفقیت آمیز بود ولی بعد از ظهر خودش پشیمون شد و دوباره روز از نو روزی از نو.                          Angry Bird پنجشنبه جمعه این هفته طبق معمول خونه بابا جون اینا بودیم . دا...
3 بهمن 1391

53-تولد باران گلی(12/8/1391)

تولد 3 سالگی باران جمعه ١٢ آبان تولد ٣ سالگی باران گلی بود . آترینا با  لباس پرنسسی (سفید برفی) تو تولد باران شرکت کرد.     اینجا آترینا داره حاضر میشه بره تولد محل برگزاری تولد پارکینگ خونه ای بود که بابا حاجی و عمو حمید تازه ساختند که خیلی خوشگل تزیین شده بود.     اینم دو تا فرشته کوچولو کنار میز قاقالی لی ها   چون همش چراغارو خاموش می کردن بعضی از عکسا خیلی جالب نشد .   آقای مهندس سینا این هم چایخونه سنتی   این هم کیک تولد که تینکربل بود.   تولدت مبارک باران کوچولو ب...
2 بهمن 1391

38-سفر به شمال (11/3/1391)

سفر به شمال بالاخره بعد از یک سال تصمیم گرفتیم تعطیلات 14 و 15 خرداد رو بریم شمال خونه بابا جون . آترینا همش فکر می کرد مامان شهناز اونجاست حتی وقتی بابایی داشت در ویلا رو باز می کرد آترینا گلی می گفت الان مامان شهناز تو خونست ؟؟ الان من می بینمش ؟؟؟ اشک هممونو در آورد.     آترینا در بدو ورود   آترینا گلی و خاله نسترن     زیارت اهل قبور        بام سبز شنبه 13 خرداد رفتیم بام سبز .می خواستیم آترینا گلی رو سوار تله کابین کنیم که شلوغ بود .             شهربازی به جا...
1 بهمن 1391

66 - سفر به مالزی (6) (19/10/1391)

روز ششم سفر برنامه روز ششم سفر بازدید از باغ ژاپنی , دهکده فرانسوی , آکواریوم و مرکز خرید سوریا و پاویلیون در برج های دوقلو بود. طبق روز های قبل خانوم احمدی ساعت 9:20 دم در ورودی هتل منتظر ما بود. بازدید از باغ ژاپنی اولین جایی که برای بازدید رفتیم باغ ژاپنی بود. بعد از عبور از یک جاده پر پیچ و خم بدتر از چالوس ولی به همون زیبایی به یه مکان سرسبز رسیدیم .درابتدای این دهکده یه کلبه کوچیک قرار داشت که می تونستیم لباس های سنتی ژاپنی ها را بپوشیم و با آن عکس بندازیم که البته ما با وجود بچه ها نرسیدیم که این کارو انجام بدیم. این بستنی ها رو هم مهمون خانوم احمدی و تور بودیم. ...
1 بهمن 1391

67 - سفر به مالزی (7) (20/10/1391)

روز هفتم سفر آخرین برنامه تور گشت و گذار در مجموعه تفریحی سان وی لاگون شامل پارک آبی ، پارک وحشت ، بازی های هیجان انگیز، شهر بازی ، باغ وحش و مرکز خرید بود. ساعت 9:40 خانوم احمدی دنبالمون اومد و همگی راهی پارک آبی شدیم. روز هفتم سفر بازدید از مجموعه تفریحی سان وی لاگون آخرین برنامه تور بود.    پس از ورود به مجموعه اولین جایی که رفتیم سالن جیغ بود . مناسب سن آترینا و باران نبود ، این بود که اول مامانی و بابایی رفتن و بعد خاله مهرناز و عمو حمید.     بازم بچه ها ازینا سوار شدن آخی اینا خیلی بامزه ب...
1 بهمن 1391

65 - سفر به مالزی (5) (18/10/1391)

روز پنجم سفر روز پنجم سفر رو هم با خانوم دکتر و خانواده محترمشون گذروندیم. صبح حدودای ساعت 11 خانوم دکتر بدنبالمون اومد و رفتیم مرکز خرید تایم اسکوئر.   روز پنجم سفر بچه ها کمی دیرتر از خواب بیدار شدند و بعد از خوردن صبحانه و کمی گردش در مرکز خرید کنار هتل ساعت 11 خانوم دکتر اومدن دنبالمون که بریم به مراکز خرید. اولین جایی که رفتیم مرکز خرید تایم اسکوئر بود که ناهار رو هم همونجا برگزار کردیم . از این مغازه برای آترینا و باران یه پیرهن خیلی خوشگل خریدیم به قیمت 109 رینگیت یعنی بیشتر از 109 هزار تومن ولی خوشگل بود. آترینا و باران در حال خوردن اسپاگتی در رستوران آت...
30 دی 1391

64 - سفر به مالزی (4) (17/10/1391)

روز چهارم روز چهارم و پنجم سفر یعنی یکشنبه و دوشنبه از طرف تور برنامه جزیره پانکور اجرا می شد که ما شرکت نکردیم به خاطر بچه ها و برنامه ای نداشتیم. با خانواده دکتر معصومی قرار ملاقات گذاشتیم. حدود ساعت 12 ظهر زحمت کشیدند و با ماشین ون دنبالمون اومدند و ما رو به منزلشون بردند. آترینا پشت در اتاق باران در هتل روز چهارم ساعت 9:30 از خواب بیدار شدیم و برای صبحانه رفتیم . برای ظهر با آقای دکتر معصومی قرار داشتیم که به منزلشون بریم برای ناهار. دوتا گربه داشتند و یک سگ به نام های هلو , نارنیا و شوگر آترینا که حیوونا رو خیلی دوست داره خیلی لذت برد. باران و هلو باران اولش کمی از هلو...
30 دی 1391

37-رستوران بچه های شاد(5/3/1391)

رستوران Happy Kids      بالاخره بعد از مدتها آترینا رو بردیم رستوران Happy Kids ، رستوران مخصوص بچه ها تو شهرک غرب.     البته با یه تیر دو نشون زدیم عصر جمعه (5خرداد) رفتیم منزل دایی مهرداد مثلا عید دیدنی.   رستوران بچه های شاد  با یه تیر دو نشون زدیم عصر جمعه (5خرداد) رفتیم منزل دایی مهرداد مثلا عید دیدنی.     نگار و مهیار یه کادوی خوشگل به آترینا دادن که خیلی خوشش اومد.(جارو برقی صورتی)   شبش همه با هم رفتیم رستوران بچه های شاد.     آترینا شام فقط سیب زمینی خورد و نوشابه. لب به پیتزا نزد.   &nbs...
12 دی 1391

41-تولد 3 سالگی آترینا(23/4/1391)

ت ولد 3 سالگی آترینا بالاخره آترینا گلی ما 3 ساله شد به همین مناسبت روز جمعه 23 تیر تولدشو با تم باب اسفنجی شلوار مکعبی تو رستوران بچه های شاد برگزار کردیم .           تولد آترینا گلی کارت دعوت میز خوراکیها خوراکیها شامل پاپ کورن،پفک،پاستیل،کاپ کیک شکلاتی،لالی پاپ،کرم بیسکویت ،اسمارتیز ، دراژه میوه ای و .... کیک تولد که به سولدوش سفارش دادیم   آترینا قبل از رسیدن مهمونا                 &n...
12 دی 1391