آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

224- تولد نازلی(10/10/1394)

روز پنج شنبه 10 بهمن آترینا به همراه مامانی و باباییش به مراسم تولد نازلی خوشگله دعوت شدن! تم تولد نازلی خانوم  کریسمس بود. این کلاه ها هم اسباب شادی مهمونا رو فراهم کرده بود! بابای نازلی ، عمو غلامرضا و بابایی! رقص چاقو رو هم باران و آترینا انجام دادن! ...
31 فروردين 1395

223- تولد سروش(08/10/1394)

روز سه شنبه 8 دی مصادف با ولادت پیامبر تولد 10 سالگی آقا سروش گل دعوت شدیم. یک تولد خانوادگی در منزل عمه سمیه که خیلی هم به همه خوش گذشت! البته سروش خان امسال دو تا تولد داشت که آترینا تو هر دو تولد حضور داشت! تولد قبلی مخصوص دوستاش بود که همه همسن و سال بودن و باران و آترینا هم دعوت داشتن ! اول عکسهای تولد اولی رو میذاریم که فقط بچه ها حضور داشتن و تم تولد مینیون بود! آترینا خانوم اولین مهمون تولد بود! نمایی از تزیینات! همکلاسی های شیطون آقا سروش! حالا نوبت می رسه به دومین تولد که خانوادگی برگزار شد! ...
31 فروردين 1395

222- تولد یک سالگی آقا آرشان(03/10/1394)

روز پنج شنبه سوم دی ماه آترینا به همراه مامان و بابا به تولد آرشان کوچولو پسر دایی باران دعوت شدند. آرشان کوچولو یک ساله شد! جناب آرشان خان که الان یک سالشونه و روروِئک سوار هستن! آرشان خان با دندونای جدید! تم تولدشونم که دزد دریاییه! باران خانوم و آترینا خانوم که استثناا آترینا خانوم تو این تولد کلی رقصید! میز خوراکی ها که البته نصفش خورده شده! آترینا ، عمو حمید و باران! ایشونم آقای پسرخاله که کلی به آترینا چشم غره می رفت! نفهمیدیم چرا!!!!! یک نمای کلی از سالن تولد! ...
31 فروردين 1395

221 - تولد 6 سالگی باران گل گلی (26/09/1394)

روز پنج شنبه 26 آذر تولد باران گل گلی دخترعموی آترینا بود که آترینا از مدت ها قبل انتظارش رو می کشید.   روز تولد واقعی باران گل گلی یازدهم آذر ماهه که چند ساله به خاطر مصادف شدن با ماه محرم و صفر تاریخش جابجا میشه. امسال هم روز پنج شنبه 26 آذر با تم محبوب دخترا یعنی فروزن برگزار شد. آترینا و باران با لباس السا آترینا گلی عاشق این لباسشه و تا حالا فکر کنم تو 10 تا تولد و مهمونی پوشیده که مایه خوش حالیه! آترینا باران و سروش قبل از اومدن مهمونا! بچه ها تو یکی از اتاقا شدید مشغول بازی بودن! ...
1 دی 1394

220 - اولین برف پاییزی(16/09/1394)

روز دوشنبه 16 آذر مدارس منطقه 1 به دلیل بارش برف تعطیل شد و آترینا گلی با باباییش خونه موند و کلی برف بازی کرد و آدم برفی درست کرد. اولین برف پاییزی تهران رو سفیدپوش کرد. مامانی آترینا که به سختی خودشو به محل کارش رسونده بود عکسای زیر رو از طبقه چهاردهم شرکتشون گرفت! آترینا و آدم برفیش در پشت بام منزل! ...
1 دی 1394

219 - گردهمایی دوستان بابایی در منزل ما (12/09/1394)

روز پنج شنبه 12 آذر  دوستان بابایی یعنی عمو بهرام , عمو سید , عمو حسین و عمو بهنام به اتفاق خانواده را برای شام دعوت کردیم!   از ساعت 7:30 مهمونا شروع به اومدن کردن و تا ساعت 2 هم مهمونی ادامه داشت! نکته جالبش این بود که آترینا گلی نخوابیده بودو همچنان مشغول بازی بود! گرچه حسابی ریخت و پاش کردن ولی خوش گذشت بهشون حسابی! ...
15 آذر 1394

218 - تله کابین توچال (22/08/1394)

روز جمعه 22 آبان ما به اتفاق دکتر اخیانی و خانواده به پیشنهاد آریا خوشگله برای دیدن برف که تازه باریده بود راهی توچال شدیم! حدود ساعتای 10:30 به محل فروش بلیت تله کابین رسیدیم. صف طولانیی برای ورود تشکیل شده بود.فقط بلیت ایستگاه 5 رو می فروختند و ایستگاه هفت تموم شده بود. بعد از حدود یک ساعت و نیم معطلی بالاخره سوار تله کابین شدیم و ساعت حدود 12:30 بود که به ایستگاه 5 رسیدیم. برف فوق العاده زیبایی باریده بود و بچه ها کلی برف بازی کردند و حسابی بهشون خوش گذشت.   برای خوردن ناهار به رستوران رفتیم و حدود ساعت 3:30 بود که به فکر بازگشت افتادیم که چشماتون روز بد نبینه! صف نسبتا طولانیی د...
15 آذر 1394

217 - پارک ملت (01/08/1394)

روز جمعه اول آبان مصادف با تاسوعا ما طبق سال های گذشته با پارمیس , خاله نیکا و عمو بهرام به پارک ملت رفتیم!   هوا فوق العاده عالی بود! عمو بهرام اینا از یک رستوران که غذای نذری می داد 4 تا غذای نذری گرفته بودند!فقط مشکلمون این بود که قاشق چنگال نداشتیم.به رستوران وسط دریاچه رفتیم نوشابه و سیب زمینی سرخ کردهو سالاد گرفتیم و به این بهانه کلی قاشق و چنگال برداشتیم! در هوایی دل انگیز در کنار دریاچه ناهار نذری که چلو کباب بود رو خوردیم!   بعد از پارک به منزل عمو بهرام اینا رفتیم!بابایی به اتفاق عمو بهرام با بابا حاجی و عمو غلامرضا به مراسم سخنرانی دکتر مهدوی در مجتمع فرهنگی قیطریه رفتند و دیر وقت بر...
15 آذر 1394

216 - تولد الینا (17/07/1394)

روز جمعه 17 مهر آترینا به اتفاق پارمیس به تولد الینا دعوت شده بودن! برای اولین بار آترینا به تنهایی در مراسم تولد شرکت کرد. تولد از ساعت 3 تا  6 بود! من و بابایی آترینا بعد از رسوندن آترینا و پارمیس به مغازه عمو حمید رفتیم خریدامونو کردیم. یه سرم به باباجون و دایی نیما زدیم! کادوی آترینا به الینا! کادوی پارمیس!   ...
19 مهر 1394

215 - سفر یک روزه به سوادکوه(09/07/1394)

روز پنج شنبه 9 مهر به اتفاق خانواده آریا و 3 خانواده دیگه از دوستان بابایی راهی باغ و مزرعه دکتر پیرهادی شدیم. باغ , مزرعه و دامداری در محل زیبایی بین فیروزکوه و سوادکوه قرار داشت!  قرار شد هر خانواده ای صبحونه اشو همراهش بیاره تا توی مسیر بساط صبحانه پهن کنیم و پیک نیکی برگزار کنیم! بچه ها کلی بازی کردند و بهشون خوش گذشت! مسیر فوق العاده زیبایی بود و آترینا کل مسیر فرعی به سوی مقصد را سرشو از سان روف ماشین بیرون برده بود و کلی کیف می کرد! حدود ساعت 12 به مقصد رسیدیم و پس از کمی گشت و گذار در باغ و تماشای شترمرغ ها, گاو و گ...
19 مهر 1394