آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

103 - آترینا در باغ گیاه شناسی (18/05/1392)

1392/5/26 20:58
نویسنده : مامانی بابایی
621 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه 18 مرداد عید فطر اعلام شد . ما هم از قبل رزرو کرده بودیم بریم باغ گیاه شناسی تو پیکان شهر.

آترینا گلی حسابی خوشحال بود چون عمو حمید ، خاله مهرناز و باران خوشگله دختر عموش که آترینا عاشقانه دوستش داره و همینطور سینا و عمو غلامرضا همراه ما بودن.

آترینا و باران

 

بازدید از باغ حدود 2 ساعت طول می کشید که هم می شد پیاده رفت هم با ماشین . ما به خاطر باران و آترینا ماشین رو انتخاب کردیم.

آترینا و باران

اینجا ورودی باغه و آترینا و باران  منتظر ماشین هستند.

آترینا و دوستان

آترینا و باران

ماشین برقی

اینم ماشینی که باهاش تو باغ گشت زدیم.

آترینا ، باران و سینا

روی این دریاچه کلی نیلوفر زیبا بود.

بابایی آترینا

اینم بابایی آترینا

بابایی

آترینا و باران

این دو تا گل گلی عاشق ماشین بودن و همش دلشون می خواست سوار ماشین بشن . احساس کرده بودن اومدن شهر بازی.

آترینا

این گل رو هم سینا چید و توموهای آترینا گذاشت!

آترینا و باران

آترینا ، باران و سینا

آترینا و باران

آترینا و باران

آترینا گلی

سینا ، باران و آترینا

آترینا و باران

آبشار

بابایی

آترینا

اینجا آقای راهنما داره بچه ها رو می بره شاتوت بخورن.

 بابایی و سینا

سینا در حال خوردن شاتوت !

سینا

بعد از باغ گیاه شناسی تصمیم گرفتیم برای ناهار بریم جاده فشم کنار رودخونه ناهار بخوریم.

ترافیک شدیدی بود. نه راه رفت داشتیم نه راه برگشت .

بالاخره حدود ساعت 3 موفق شدیم ناهار بخوریم . رفتیم رستوران دهکده.

آترینا

آترینا در حال انتخاب غذا

آترینا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهرا
5 شهریور 92 11:27
خیلی وقته وبلاگتونو لینک کردم وازعکساوسفراتون لذت بردم واقعاجاهایی رانشان میدیدکه یکی مثل من اگه ازاهوازبیام تهران میدونم کجابرم که بیشتربهم خوش بگذره
ممنونم دوست خوبم
همیشه شادودرسفروگردش باشید


مرسی از لطف شما دوست عزیز! خوشحال میشم اگر اطلاعات این وبلاگ به درد بخور باشه چون تا حدی غیر از ثبت خاطرات همین هدف رو هم دنبال می کنیم.