105 - مراسم دفاع از پایان نامه دایی نیما (28/05/1392)
روز دوشنبه 28 مرداد قرار بود دایی نیما از تزش دفاع کنه . مامانی و بابایی آترینا رو هم دعوت کرده بود . مامانی آترینا مرخصی گرفته بود که هم به دایی نیما کمک کنه و هم ساعت 1 تو مراسم شرکت کنه.
آترینا گلی از اینکه مامانی سر کار نرفته و خودش باید به مهد کودک می رفت خیلی تعجب کرده بود و صبح که مامانی داشت وسایلشو تو ساک سبز رنگی که معمولا خونه بابا جون می بره میذاشت شگفت زده پرسید:
مگه می خوای بری خونه بابا جون ؟؟؟
خلاصه مچمو گرفت !
صبح رفتیم گل و شیرینی خریدیم.
این گل از طرف آترینا ، مامانی و بابایی بود که از گلفروشی نهال خریدیم تو مرکز خرید توچال.
این دسته گل رز هم از طرف باباجون و خاله نسترن
اینجا استادا دارن از دایی نیما سوال می پرسند. البته همه چی عالی بود و به خیر گذشت.
دایی نیما و اساتید جلسه دفاع
دایی نیما ، بابایی و باباجون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی