135 - آترینا در یزد (21/11/1392)
روز دوشنبه ٢١ بهمن آترینا گلی با مامانی و باباییش با عمو بهرام اینا عمو حسین اینا و عمو سید اینا تو راه آهن قرار داشتن که برن یزد.
قطار سریع السیر بود و 5 ساعته ما رو به یزد رسوند.آترینا گلی هم برای اولین بار سفر با قطار رو تجربه کرد(البته قطار سریع السیر).
آترینا در قطار
ساعت 9:30 شب رسیدیم به یزد قرار بود بریم منزل دایی عمو سید که البته خودش شیراز زندگی می کنه! خونه خیلی سرد بود و شب اول رو با لرز و سرما گذروندیم.
صبح روز 22 بهمن به دخمه رفتیم که یه خورده کوهنوردی هم داشت.
آترینا و پارمیس
آترینا و بابایی
آترینا ، فاطمه ، پارمیس ، باران و علیرضا
بعد از دخمه رفتیم فالوده یزدی خوردیم که البته قابل قیاس با فالوده شیرازی نبود!
آترینا در فالوده فروشی شیرحسین!
بعد از خوردن فالوده رفتیم به سمت باغ دولت آباد . هوا خیلی عالی بود وکلی عکس گرفتیم.
آترینا و دوستان و عمو بهرام
عمارت وسط باغ پله های ناجوری داشت که بچه ها هم علاقه داشتن پله ها رو بالا پایین برن!
آترینا و مامانی تو راه پله ها!
عکاسان در حال گرفتن عکس از بچه ها!
بعد از گشت و گذار در باغ برای ناهار به رستوران قهوه چی رفتیم !
آترینا گلی با اشتهای زیاد کل غذاشو خورد!
بعد از ناهار رفتیم محله فهادان , زندان سکندر , هتل و چند تا خونه اعیونی قدیمی!
آترینا در یکی از اتاقهای هتل
آترینا و بابایی!
بعد از ناهار به موزه روشنایی رفتیم .
اینجا هوا فوق العاده سرد بود.
هر کی داره یه طرفو نگاه می کنه!
عمو بهرام در محوطه موزه
یه پارک روبروی موزه بود که بچه ها رفتن بازی!
صبح روز بعد ، بعد از خوردن صبحونه راه افتادیم به سوی بازار یزد خاله فرشته می خواست ترمه بخره! آترینا گلی علاقه ای به بازار نداشت و خسته شده بود. بعد از بازار به موزه آب و میدون امیر چخماق رفتیم.
البته قبل از بازار رفتیم بازدید از آتشکده زرتشتیان.
آتش این آتشکده سال های سال روشن نگه داشته شده است!
آترینا در موزه آب!
بابایی و عمو بهرام
آترینا در میدان امیر چخماق
برای ناهار رفتیم رستوران هتل مشیر به دعوت پسرخاله بابایی !
اسم این آقا ابوالفضل بود که دربون هتل بود و بچه ها خیلی جذبش شده بودن مثل اینکه یک فیلم هم با فتیله ها بازی کرده به اسم ماه پیشونی
اینم آرمیتا و باباییش در محوظه هتل مشیر
طوطی های هتل مشیر
آترینا و عمو بهرام
بچه ها محو طوطی ها
آترینا و عمو بهرام جون
سومین روز سفر ، صبح زود از خواب بیدار شدیم چون قرار بود به چک چک و میبد برویم.
یکی از عجیب ترین و رازآلودترین مکانهای مقدس زرتشتیان جاییست در 50 کیلومتری شمال شرقی یزد و بین کوههای اردکان ؛زیارتگاهی بنام «پیر چک چک» یا همان « پیر سبز » که به نوعی کعبه آمال زرتشتیان و مهمترین زیارتگاه آنان در ایران است و هرساله در روزهای (24 تا 28 خرداد) میزبان عده زیادی از زرتشتیان است که در اینجا جمع شده و فرایض دینی خود را بجا می آورند و نذوراتشان را ادا می کنند.
برای رسیدن به عبادتگاه چک چک که در دل کوههایی به ارتفاع 2700 متر بنا شده باید از پله های زیادی بالا رفت و حیران از قصه ای که پشت ساختن آن پنهان است شد .
آترینا و پژواک جون
آترینا ، مامانی و بابایی
برای ناهار رفتیم رستوران کاروانسرای عباسی در میبد
آترینا در رستوران کاروانسرای عباسی
کبابهای این رستوران حرف نداره کباب قفقازی ، بلغاری و صدفی که ما جای دیگه نخوردیم.
بعد از ناهار راه افتادیم به سمت مهریز برای کویر نوردی!
بابایی و آترینا شتر سوار شدن !