179 - سفر به شمال(20/09/1393)
به مناسبت اربعین شنبه 22 آذر تعطیل بود. برنامه ریزی کردیم بریم شمال! بابا جون و خاله نسترن یکی دو روز زودتر رفته بودن تا در مورد تمدید مهمان شدن خاله نسترن تو تهران با رییس گروه بیهوشی دانشگاه گیلان !
ما هم چهارشنبه صبح راه افتادیم و ظهر به رشت رسیدیم و به باباجون و خاله نسترن پیوستیم.چند تا خونه دیدیم برای خاله نسترن و راه افتادیم به سمت لاهیجان! ناهار رو تو رستوران زیبا خوردیم. کباب ترش!!!!!!!!!!! خیلی عالی بود. حتی آترینا هم خورد!
بهد از ناهار رفتیم خونه واستراحت کردیم. شب رفتیم پارک تا آترینا بازی کنه!
صبح روز بعد ، بعد از کمی پیاده روی در هوای بی نظیر و پاک صبحگاهی تصمیم گرفتیم برای ناهار بریم رستوران خاور خانوم!
ساعت 12:30 رسیدیم به روستای سرولات در چابکسر! کمی صف وایستادیم تا نوبتمون شد و سفارش دادیم. کباب ترش و مرغ شکم پر. خیلی معطل نشدیم و غذا آماده شد. بد نبود ولی انتظار ما بالاتر بود با تعاریفی که شنیده بودیم!
بعد از ناهار رفتیم شهر بازی رامسر! تقریبا تعطیل بود و آترینا نتونست چیزی سوار شه!
بابایی آترینا!
صبح جمعه هم برگشتیم به سمت تهران!