آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

192 - سفر به کوش آداسی(02/01/1394)

1394/4/2 15:07
نویسنده : مامانی بابایی
1,121 بازدید
اشتراک گذاری

بامداد روز دوم فروردین آترینا گلی با مامانی و بابایی به اتفاق عمو حمید و خانواده, عمو غلامرضا , دایی نیما و خانواده محترم دکتر اخیانی دوست بابایی راهی کوش آداسی شدند. 

هتل کرومار محل اقامت ما در کوش آداسی

صبح زود پس از حدود 3 ساعت پرواز در فرودگاه عدنان مندرس ازمیر از هواپیما پیاده شدیم.

آترینا و باران در هواپیما

از طرف تور با اتوبوس به دنبالمون اومده بودند. حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا به شهر زیبای کوش آداسی رسیدیم.اتاقها رو بعد از صرف صبحانه و کمی گشت و گذار در محوطه زیبای هتل تحویل گرفتیم! دریای فوق العاده آروم و خوش رنگی بود.

 

نمایی از اتاق های هتل که رو به دریا بودند!

آترینا در حال صرف صبحانه! از این سوسیسا خیلی هم خوشش اومده بود!

 

ای جانم باران خوشگله!بوس

بعد از تحویل اتاق ها مدتی استراحت کردیم و برای صرف ناهار راهی رستوران هتل شدیم که کمی دیر رسیدیم و ناهار تموم شده بود. ما رو به سمت اسنک بار راهنمایی کردند که 24 ساعته باز بود. سالاد, همبرگر , فیله مرغ و گوشت و همینطور دسر سرو می شد. سفارش دادیم و همه تقریبا از ناهار راضی بودند!

بعد از ظهر به پیاده روی و گشت زنی در سطح شهر و کنار ساحل پرداختیم.

صبح روز بعد با تور لیدرمون خانوم پریسا گشتی در سطح شهر زدیم. به یک مرکز خرید رفتیم که البته اصلا جالب نبود . بعد از اون مارو به یک فروشگاه چرم بردند که شوی لباس داشت و تجربه جالبی بود!مداد کاغذ بهمون دادن که از هر لباسی خوشمون اومد کدش رو یادداشت کنیم!  مجددا سوار اتوبوس شدیم و به بام کوش آداسی رفتیم و با مجسمه آتاتورک عکس گرفتیم! در بازگشت هم به یک فروشگاه سوغاتی رفتیم که خرت و پرت می فروختند که البته به درد ما نخورد.

آترینا گلی تو این سفر خیلی خوشحال بود چون باران دخترعموش و آریا پسر دوست بابایی با ما همسفر بودن و خیلی با هم بازی می کردند!

شبها هم گاهی تو هتل از طرف تور دیسکو برگزار می کردن که آترینا گلی زود می خوابید و خیلی نتونست شرکت کنه ولی باران خوشگله کلی می رقصید!

سالن برگزاری رقص

بچه ها و باباها گاهی از استخر هتل استفاده می کردند!

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

در ساحل دریا کشتی های کروز آماده سفر بودند!

یک روز کامل رو هم برای خرید به مرکز خرید منطقه سوکه رفتیم!ناهار رو هم در مک دونالد برگزار کردیم!

بعد از کلی خرید و کمی استراحت در استارباکس و سفارش قهوه و کیک و شیرینی راهی هتل شدیم.

بچه ها در استارباکس!آریا خوشگله یک کم دلخور بود چون مامان باباش سرگرم خرید بودند و یک کم دیر اومدن!

روزهای باقی مانده رو هم با تور لیدر به بازدید از شهر افسوس ,  معبد مریم آنا و  روستای شیرینجه پرداختیم که بسیار جالب بودند!

شهر تاریخی افسوس در هفتاد کیلومتری جنوب شهر ازمیر ترکیه واقع شده و یکی از شهرهای مهم تمدن روم باستان در آسیای صغیر می باشد. روایت است کهاین شهر  در زمان تولد حضرت مسیح 250 هزار نفر جمعیت داشته است و دومین شهر پرجمعیت در زمان خودش بوده است.

بسیاری بر این باورند که اصحاب کهف در این شهر زندگی می‌کردند و در غاری نزدیک به آن، سالهای بسیار به خواب رفته‌اند. کشف بسیاری از اسناد مربوط به مسیحیت و مذاهب پیشین، «افسوس» را در زمره مهم‌ترین بقایای تاریخی قرار داده‌است.

سالن آمفی تئاتر

کلی گربه تو محوطه شهر افسوس بود.

بچه ها دارن نقشه شهر رو بررسی میکنن!

 

 

روستای شیرینجه روستای بسیار زیبایی بود با شراب های معروف!

 

 

 یک بستنی فروشی سنتی!

 

 

معبد مریم آنا یکی از بزرگترین عبادتگاه های مسیحیان به شمار می رود که روایت شده خانه حضرت مریم بوده است که مسیحیان در حال عبادت و نیایش در داخل معبد بودند!

 روز آخر سفر رو هم به گشت و گذار در هتل و گرفتن عکس های یادگاری گذروندیم!

 

 

وسایل بازی در محوطه هتل

پروازمون از فرودگاه ازمیر بود. در روز بازگشت قبل از ساعت 12 از هتل چک اوت کردیم و با اتوبوس راهی ازمیر شدیم و تا شب که پرواز بود در ازمیر به گشت و گذار پرداختیم!

 

سفر بسیار خوبی بود و در جوار دوستان هفته بسیار خوبی رو سپری کردیم!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)