25-اولین عروسی رفتن آترینا
مراسم عروسی دختر همسایه آقای ملکی که آترینا برای اولین بار رفت عروسی. اولش خیلی خوشش اومده بود و همش می رقصید ولی اخراش خسته شده بود و همش می گفت بریم بیرون.
انقدر اینجا هوا سرد بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی