117 - سفر به شمال (23/07/1392)
بعد از ظهر روز سه شنبه 23 مهر آترینا گلی به همراه بابایی , مامانی , باباجون و دایی نیما راه افتادن برن رشت دیدن خاله نسترن! چشمتون روز بد نبینه ! چه ترافیکی ! ساعت 3:30 بعدازظهر از خونه خارج شدیم و 12 شب به مقصد رسیدیم.
صبح روز چهارشنبه رفتیم به سمت رشت تا خاله نسترن رو برداریم و بریم بندر انزلی.
ساعت 12 رسیدیم بندر انزلی و رفتیم کنار دریا! هوا فوق العاده عالی بود!
ناهار رو در رستوران شیلات برگزار کردیم ماهی اوزون برون خوردیم که جالب نبود. آترینا گلی هم طبق معمول پلو با ماست خورد.
بعد از ناهار رفتیم سراغ بازارها! تا شب مشغول بودیم ولی حوصله آترینا گلی دیگه سر رفته بود.منطقه آزاد تجاری هم رفتیم.
در راه برگشت از قنادی سهیل تو بلوار گلسار رشت یک کیک خوشگل خریدیم آخه تولد بابایی آترینا گلی بود و رفتیم به سمت لاهیجان تا برای بابایی تولد برگزار کنیم .
این ماسک رو هم دایی نیما همون روز از بازار انزلی خرید
روز پنجشنبه بعد از هماهنگی برای نصب بخاری خونه خاله نسترن راه افتادیم به سمت رشت! روبروی خونه خاله نسترن یک نونوایی لواشی هست که بوی نوناش تو فضا می پیچه! آترینا با حس بوی نون گفت که نون می خواد و بابایی هم براش خرید کلییییییییییییییی نون خورد دخملم!
برای ناهار هم رفتیم زستوران سنتی هتل کادوس رشت که به خونه خاله نسترن نزدیکه. واقعا فضای با صفایی بود!
یک لاک پشت تو حوض وسط بود که کلی آترینا گلی رو سرگرم کرد.
بعد از ناهار اترینا گلی زودتر با باباجون و خاله نسترن رفتن خونه چون قرار شد بیان بخاری نصب کنند.اترینا گلی هم رفت کمک!
بابایی و دایی نیما تو راه برگشت این عکسا رو دم یه مهد کودک که سر راه بود گرفتن!
جمعه صبح نسبتا زود هم بر خلاف میل آترینا گلی راه افتادیم به سمت تهران ! شب عروسی دعوت بودیم عروسی پونه دختر دوست باباجون!