83 - سفر به مریوان (12/01/1392)
روز دوشنبه 12 فروردین آترینا با بابایی , مامانی , باباجون و دایی نیما به سمت مریوان راه افتادند.
سفر به مریوان
ساعت 6 صبح روز دوشنبه آترینا گلی در حالت خواب و بیدار سوار ماشین شد تا بره سمت مریوان. از تهران به همدان و از همدان به سنندج . ناهار رو تو رستوران جهان نما تو سنندج برگزار کردیم.
رستوران جهان نما
دکور رستوران خیلی جالب بود . شلوغ پلوغ بود ولی رستوران خیلی خوبی بود.
فاصله سنندج تا مریوان حدود 120 کیلومتر بود و پر از پیچ و خم ولی فوق العاده زیبا.
حدود ساعت 4رسیدیم مریوان و رفتیم هتل زریوار که برای 3 شب رزرو کرده بودیم.
نمایی از هتل زریوار
هتل چندان جالبی نبود . ظاهرا قبلا چهار ستاره بود ولی یک ستارشو ازش گرفته بودند .
بعد از کمی استراحت دکتر رضا پسرعموی مامانی آترینا که اونجا طرح می گذرونن اومد دنبالمون که یک سر بریم خونشون و از اونجا شام بریم بیرون.
رستوران خورشید زریوار
طبقه آخر یک مرکز خرید به همین نام بود . غذاهاشم خیلی خوب بود و البته به قیمت .
اینم عسل گلی
نمایی از بوفه صبحانه هتل که خیلی خلاصه بود.
آترینا در لابی هتل
این هم شهر بازی روبروی هتل که به دلیل استاندارد نبودن بسته بود!
روز سیزده به در پیاده رفتیم به سمت دریاچه زیبای زریوار که به فاصله کمی از هتل قرار داشت.
هوا فوق العاده عالی بود.
ناهار رو هم کنار دریاچه ماهی کباب خوردیم البته آترینا گلی نون خالی خورد!
اینجا ناهار خوردیم.
دکتر رضا , دکتر سمیه و عسل گلی هم بهمون یه سر زدن ولی چون هر دو On Call بیمارستان بودند ناهار نخوردن و زود رفتند.
نحوه طبخ ماهی ها جالب بوداول روش آبلیمو می مالیدند و بعد انواع ادویه ها و در آخر هم سماق . خوشمزه بود.
بعد از ناهار هم بابایی و دایی نیما قلیون سفارش دادن . بهشون یه زیرانداز دادن که بین چمنا قلیون بکشن که اماکن ایراد نگیره .
پنجشنبه 14 فروردین بعد از خوردن صبحونه راه افتادیم به سمت اورامانات .
جاده جالبی داشت ولی پر پیچ و خم بود.
اولین روستا اورامان بود و بعدی بلبر که معماری مشابهی داشتند.
قیمت جلیقه 70 کلاه 4 تومن . دایی نیما خیلی دوست داشت اینو برای جشنهای بالماسکه بگیره ولی نگرفت .
قربونش برم داره مطالعه می کنه.روز وارونگیه خوب !برعکس داره می خونه دخترم !
اینم یه نوع به اصطلاح پیش غذای محلی بود به اسم کلانه که با دوغ می خوردن . خوشمزه ولی خیلی چرب بود. وسطش پیازچه تفت داده شده بود.
بعد از ظهر هم رفتیم مراکز خرید . چایی , صابون , شکلات و قاشق چنگال خریدیم . تو یه کافی شاپ هم کمی استراحت کردیم.
5 تا بستنی گرفتیم با 4 برش کیک شد 20 تومن ! مفت !
روز پنجشنبه 15 فروردین هم روز بازگشت بود که صبحش ماشین بابایی مشکل باتری پیدا کرد و کمی زمان برد تا روشن شد . ساعت 9:30 به سمت سنندج راه افتادیم و تو سنندج خیابون شاپور توقف کردیم تا تخته بخریم.
عکسای زیر رو هم تو سنندج از آترینا گلی گرفتیم.