آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

84 - سفر به شیراز (21/01/1392)

1392/1/31 18:51
نویسنده : مامانی بابایی
3,428 بازدید
اشتراک گذاری

روز چهارشنبه 21 فروردین 92 آترینا گلی به همراه مامانی و باباییش و الینا , ایلیا با بابایی و مامانیشون راه افتادند که برن به سمت اصفهان .

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی در هتل عالی قاپو

سفر به شیراز

بعد از ظهر روز چهارشنبه 21 فروردین مامانی آترینا یه خورده زودتر از سر کار اومد تا به قراری که برای رفتن به اصفهان با عمو بهنام اینا دوست بابایی داشتن برسن .

بعد از خوردن ناهار ساعت حدود 3 از خونه راه افتادن و ساعت 8 شب به اصفهان رسیدن . از قبل رزرو کرده بودن که برن هتل عالی قاپو .

هتل عالی قاپو

آترینا و بابایی/.

 بعد از تحویل اتاقها برای خوردن شام همگی راه افتادن به سمت رستوران شهرزاد که خیلی نزدیک به هتل بود.

آترینا الینا و ایلیا

آترینا ، الینا و ایلیا در انتظار نوبت برای صرف غذا

 آترینا

بعد از خوردن شام در حالی که آترینا گلی تو بغل بابایی به خواب رفته بود رفتیم سی و سه پل قدم بزنیم . هوا فوق العاده عالی بود .

آترینا و بابایی

الینا و ایلیا

ساعت 12 شب له و لورده رفتیم هتل که بخوابیم.خمیازه

هتل عالی قاپو

نمایی از اتاق

ساعت 8 صبح پنجشنبه بعد از صرف صبحانه در هتل راه افتادیم به سوی شیراز.

میز صبحانه

آترینا

آترینا و بابایی

لابی

یه جای خوشگلی به نام صفا شهر توقف کردیم تا قایق سواری کنیم .

الینا و ایلیا

دریاچه خیلی با صفایی بود و هوا هم فوق العاده دل انگیز .  بچه ها هم از قایق سواری خیلی لذت بردند.

آترینا ، الینا و ایلیا

آترینا ، الینا و ایلیا

مقصد بعدی پاسارگاد بود . بچه ها هم کلی سنگ بازی کردن .

پاسارگاد

پاسارگاد

پاسارگاد

آرامگاه کمبوجیه

پاسارگاد تخت سلیمان

در راه خروج از پاسارگاد دم یه مغازه توقف کردیم عمو بهنام اینا می خواستن یک نماد از شیراز بخرن.

آترینا و الینا

ناهار رو هم تو رستوران جهانگردی پاسارگاد برگزار کردیم . 

رستوران پاسارگاد

بعد از صرف ناهار راه افتادیم به سمت نقش رستم و رجب و ....آترینا گلی تو ماشین خوابش برد و مامانی و بابایی نتونستن برن تو مجموعه .

نقش رستم 

آترینا

در حالی که آترینا گلی تو ماشین خواب بود مامانی و بابایی آترینا شتر سواری می کردن ! قهقهه

شتر سواری

 از غرفه کتابی که در این محل بود یک جلد کتاب مصور تخت جمشید خریدیم و ساعت حدود 6 بود که به سمت تخت جمشید راه افتادیم . چون داشت دیر می شد و بچه ها هم خیلی خسته بودن با عجله بازدید رو به پایان رسوندیم.

تخت جمشید

آترینا ، الینا و ایلیا

آترینا الینا و ایلیا در تخت جمشید

آترینا

آترینا

آترینا الینا و ایلیا

بابایی و عموبهنام

بابایی و عمو بهنام

ایلیا آترینا و الینا

آترینا ایلیا و الینا

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

ساعت حدود 8 شب بود که سرانجام به شیراز رسیدیم و کمی گشت زدیم تا هتل چمران رو پیدا کردیم.

هتل چمران

هتل چمران

لابی هتل

اینم یه عکس از لابی هتل

بعد از تحویل اتاقها عمو مسعود ، کیانا و مامانی کیانا اومدن هتل و همگی با هم رفتیم رستوران سنتی باربد در هتل که موسیقی زنده هم داشت .

رستوران سنتی

نمایی از رستوران سنتی باربد

رستوران سنتی

آترینا

ایلیا ، الینا ، آترینا و کیانا

صبح روز بعد بعد از صرف صبحانه در بوفه هتل رفتیم باغ ارم . عطر بهار نارنج مست کننده بود.

آترینا

 

آترینا

آترینا

آترینا

آترینا و بابایی

آترینا و الینا

آترینا

آترینا

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

آترینا ایلیا و الینا

اینجا به قول خودشون شربتخانه بود . ما فالوده شیرازی خوردیم بچه ها آبمیوه .

بعد از باغ ارم رفتیم خانه زینت الملوک و قوام السلطنه .

بابایی

آترینا هم داره میره تو

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

آترینا

آترینا و بابایی

آترینا

آترینا

آترینا و بابایی

آترینا

آترینا

عشق مامانی

آترینا

آترینا

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

 آترینا

آترینا

برای ناهار به رستوران صوفی واقع در بلوار ستارخان رفتیم.

رستوران صوفی

آترینا

بعد از صرف ناهار رفتیم باغ عفیف آباد . با وجود خستگی بچه ها کلی بازی کردند.

آترینا

آترینا

آترینا

اترینا و بابایی

آترینا و بابایی در موزه نظامی عفیف آباد

موزه

آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

آترینا و مامانی

آترینا و مامانی

بعد از کمی استراحت در هتل شب به حافظیه رفتیم . هوا فوق العاده عالی بود.

آترینا و بابایی

آترینا

آترینا

این جوجو برای آترینا فال حاقظ انتخاب کرد.

آترینا و بابایی

صبح روز شنبه بعد از اینک کمی تو هتل گشت زدیم راه افتادیم به سمت ارگ کریمخانی

آترینا و بابایی

آترینا

آترینا

آترینا و مامانی

آترینا

آترینا

آترینا

آترینا

آترینا و بابایی

آترینا

آترینا

آترینا و بابایی

بابایی

اینم بابایی آترینا

بابایی و بچه ها

بابایی و آترینا

مجسمه های ارگ

مجسمه کریمخان زند ، لطفعلی خان و ...

بیرون از ارگ کریمخانی بچه ها سوار شتر شدند !لبخند

 آترینا الینا و ایلیا

آترینا ایلیا و الینا

 آترینا الینا و ایلیا

بچه ها سوار بر درشکه ! البته با مامانی و باباییشون سوار شدند.

آترینا

آترینا

آترینا

مقصد بعدی حمام و بازار وکیل بود.

آترینا

آترینا و بابایی

 آترینا و بابایی

آترینا و بابایی

نمایی از هتل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)