آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

202- سفر به اروپا2(اسپانیا)

یکشنبه 12 جولای روز پنجم سفر ساعت 9 صبح پس از صرف صبحانه مفصل در هتل به گشت در شهر زیبای بارسلون پرداختیم. هتل محل اقامت ما در بارسلون هتل  بود که انصافا از هتل رم خیلی بیشتر بود. اولین جایی که بازدید کردیم پارک زیبای گوئل بود که از مکان های توریستی بارسلون است. نماد سوسمار در پارک گوئل پارک گوئل (Guell Park)در شمال شرقی منطقه گراسیای بارسلونا قرار دارد . این پارک بر روی تپه ای به نام ال کارمن (El Carmen) واقع شده است . که مشرف به شهر بوده و می توان از بالای آن ، دریای مدیترانه را دید . این پارک را بین سالهای 1900 تا 1914 و بر اساس طرح آنتونی گودی ساخته اند و جزو آثار ...
25 مرداد 1394

201 - سفر به اروپا1(ایتالیا)(10/04/1394)

روز پنج شنبه دهم تیر بعد از کلی تلاش برای گرفتن ویزا بالاخره موفق شدیم و ویزاها تو فرودگاه بدستمون رسید البته با یک روز تاخیر! یک سفر 10 روزه با تور دالاهو به اروپا شامل رم, ونیز , بارسلون و پاریس! پروازمون مستقیم نبود!ساعت حدود 11 شب با پرواز قطری به فرودگاه دوحه رفتیم. بعد از چندین ساعت توقف ساعت 7 صبح راهی رم شدیم و در فرودگاه لئوناردوداوینچی فرود اومدیم!   آترینا در فرودگاه دوحه   شب تا نزدیکی صبح رو در فرودگاه گذروندیم. سرویس های خنک کنندشون خیلی قوی و هوا بسیار سرد بود!                     &n...
30 تير 1394

198 - نامزدی عمو محمد(31/02/1394)

پنج شنبه 31 اردیبهشت آترینا گلی با کل اعضای خانواده پدری راه افتادیم به سوی شمال شهر زیبای تنکابن برای مراسم خواستگاری و بله برون عمو محمد و خاله المیرا!   گرچه ساعت 5 صبح راه افتادیم ولی چون شنبه مصادف با ولادت حضرت علی تعطیل بود جاده بسیار شلوغ بود و ما از ابتدای جاده چالوس برگشتیم تا از اتوبان قزوین رشت به سمت تنکابن برویم. منجیل صبحانه خوردیم و آترینا و سروش کمی بازی کردند! حدود ساعت 3 بعد از ظهر به تنکابن رسیدیم. خانواده به ویلایی که در ابتدای شهر اجاره کرده بودن رفتند و ما هم رفتیم تا به عمو بهرام اینا ملحق بشیم! تولد خاله نیکا و پارمیس خوشگله! ما تا عصر جمعه رو ب...
30 تير 1394

195 - سفر به شمال (10/02/1394)

پنج شنبه دهم اردیبهشت آترینا گلی به همراه مامان ایران , بابا حاجی ,  عمو غلامرضا , عمو محمد و عمه سمیه و خانواده محترمشان راهی شمال (تنکابن) شدیم برای مراسم بله برون عمو محمد و خاله المیرا! چون شنبه 12 اردیبهشت مصادف با روز پدر و ولادت حضرت علی و تعطیل بود جاده بسیار شلوغ بود. از مسیر جاده چالوس رفتیم و به علت شلوغی دور زدیم برگشتیم و از جاده قزوین رشت رفتیم. بین راه در منجیل توقف کردیم و صبحانه خوردیم! آترینا و سروش ما قرار بود به ویلای عمو بهرام اینا بریم و بقیه به ویلای اجاره ای نرسیده به تنکابن! برای ناهار ما به عمو بهرام اینا ملحق شدیم و کباب خوردیم! بعد از...
30 تير 1394

192 - سفر به کوش آداسی(02/01/1394)

بامداد روز دوم فروردین آترینا گلی با مامانی و بابایی به اتفاق عمو حمید و خانواده, عمو غلامرضا , دایی نیما و خانواده محترم دکتر اخیانی دوست بابایی راهی کوش آداسی شدند.  هتل کرومار محل اقامت ما در کوش آداسی صبح زود پس از حدود 3 ساعت پرواز در فرودگاه عدنان مندرس ازمیر از هواپیما پیاده شدیم. آترینا و باران در هواپیما از طرف تور با اتوبوس به دنبالمون اومده بودند. حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا به شهر زیبای کوش آداسی رسیدیم.اتاقها رو بعد از صرف صبحانه و کمی گشت و گذار در محوطه زیبای هتل تحویل گرفتیم! دریای فوق العاده آروم و خوش رنگی بود.   ...
2 تير 1394

185 - سفر به شمال با عمو بهرام(30/10/1393)

روز سه شنبه سی ام دی ماه مامانی و بابایی بعد از بازگشت آترینا از مدرسه با عمو بهرام اینا تو اتوبان تهران کرج برای رفتن به شمال قرار داشتن. به قول آترینا داریم میریم شمال پارمیس اینا (در مقابل شمال بابا جون!) بین راه برای خوردن آش در جایی به اسم آشکده متوقف شدیم و آش خوردیم که خیلی باصفا بود. آترینا گلی و پارمیس سیب زمینی سرخ کرده خوردن البته! ساعت حدود 10 شب بود که به مقصد رسیدیم. بعد از متل قو جایی به اسم پسکلایه بزرگ! شام سالاد اولویه خوردیم و کوکو سبزی که مامانی آترینا و خاله نیکا آورده بودن! البته شوک بزرگی هم بهمون وارد شد و اون هم قطعی آب بود! پمپ آب خراب بود! صبح روز بعد , بعد ا...
2 اسفند 1393

162 - سفر به شمال (11/04/1393)

عصر روز چهارشنبه 11 تیر طبق قرار قبلی آترینا گلی به همراه مامانی و باباییش راهی شمال شدن. از قبل با عموبهرام اینا هماهنگ کرده بودیم که تعطیلات آخر هفته رو با اونها تو ویلاشون در عباس آباد بگذرونیم. عصر روز چهارشنبه حدود ساعت 6 بعد ازظهر بعد از اینکه آترینا گلی از کلاس لگو برگشت به سوی شمال راهی شدیم. هوا فوق العاده جالب بود خنک و مه آلود. آترینا گلی بیشتر مسیر رو خوابید. ساعت 10:30 پرسون پرسون ویلای عمو بهرام اینا رو پیدا کردیم. خاله نیکا برای شام ماکارونی درست کرده بود که آترینا گلی دوست داره! آترینا و پارمیس از همون شب مشغول بازی شدند.آترینا گلی چمدون کوچولوش رو پر از اسباب بازی کرده بود و با خودش آورده بو...
15 تير 1393

159 - سفر به شمال (13/03/1393)

تعطیلات 14 و 15 خرداد رو تصمیم گرفتیم بریم شمال . سه شنبه بعد ازظهر ساعت حدود 4 بعد از ظهر اول رفتیم دنبال بابا جون و حدود ساعت 5:30 هم رسیدیم فرودگاه تا دایی نیما رو که از بستک برگشته بود با خودمون ببریم شمال . تهران تا کرج خیلی شلوغ بود به خاطر تعطیلی! شب حدود ساعت 12  رسیدیم صبح روز بعد ، بعد از خوردن صبحانه حوالی خونه پیاده روی کردیم. هوا فوق العاده عالی بود.حدود ساعت 11 راه افتادیم به سمت رشت تا به خاله نسترن سر بزنیم . ناهار رو در رستورانی بین رشت لاهیجان حوالی کوچصفهان خوردیم. جای خیلی قشنگی بود. آترینا گلی هم به قول خودش از رستورانهایی که کفشاتو در میاری خیلی خوشش میاد(منظورش جاهایی که سنتیه و تخت و آلاچی...
18 خرداد 1393

155 - سفر یک روزه به قزوین (18/02/1393)

روز پنجشنبه 18 اردیبهشت آترینا گلی با بابایی و مامانی ، خاله فریده ، عمو سید ، فاطمه و علیرضا برای بار دوم در زندگیش راهی سفر یک روزه به قزوین شدند.   فاطمه ، علیرضا و فاطمه صبح ساعت 7 از منزل راه افتادیم حدود ساعت 9:30 برای صرف صبحانه به مجتمع رفاهی آفتاب درخشان صحرا رفتیم . بعد از خوردن صبحانه نسبتا مفصل البته به غیر از آترینا برای بازدید از اماکن دیدنی راهی قزوین شدیم . اولین جایی که بازدید کردیم حمام قجر بود که تبدیل به موزه مردم شناسی شده.   آترینا عشق مامانی لباسها و فرهنگ قومیت های مختلف در این موزه به نمایش گذاشته شده.   نمایش مراسم تعز...
18 خرداد 1393